ای آخرین رنج!
من خفتهام بر سینهی خاک،
برباد شد آن خاطر از رنج خرسند،
اکنون تو تنها ماندهای، ای آخرین رنج!
برخیز، برخیز،
از من بپرهیز،
برخیز، از این گور و وحشتزا حذر کن.
گر دست تو کوتاه شد از دامن من؛
بر روی بال آرزوهایم سفرکن.
با روح بیمارم بیامیز،
با عشق ناکامم بپیوند!
:: فریدون مشیری
سهشنبه 5 آذرماه سال 1392 ساعت 22:55