ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی
با نانِ خشکِشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند
::احمد شاملو
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
یکی از دوستهای بسیار خوبم که اهل قلم نیز هستند، لطف کردند و برای تولد من شعری سرودند. بسیار ازشون ممنونم که خاطره ای به این قشنگی را برای تمام عمر، بهم هدیه دادند.
به فصل آرامش و نور
به شوقی از شعر و نسیم ...
تو هستی و یه شبنم و یه اشک شوق زندگی
تو هستی و شعر و غزل
تویی تمام زندگی
:: وهاب
ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید.
::قیصر امین پور