بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::
بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::

نیاز جنسی

این روزها،
عجیب احساس نیاز جنسی می کنم!
حس نیاز به کسی از جنس انسانیت.

چروک می شوید!!

خودتان را
در قلب هیچ آدمی نچپانید
جا نمی شوید، فقط چروک می شوید!

حرفی نکوتر از الف قد یار نیست

حرفی نکوتر از الف قد یار نیست

بهتر ز عاشقی به جهان هیچ کار نیست


بنوشته بود بر در دار الشفای دوست

"هرکس مریض عشق نشد، رستگار نیست"


آن را که نیست آتش عشقی به سینه اش

بیگانه است با خود و وی را قرار نیست


آن کو ز جام عشق ننوشید و مست شد

مست نپخته ایست خمارش خمار نیست


درمان شود ز عشق همه درد ما ولی

دردی گرانتر از عطش انتظار نیست.

بابا آب داد

بابا آب داد

              بابا نان داد

بابا فقط آب داد و نان داد، مامان عشق داد

بابا گول شیطان را خورد و شناسنامه اش چند بار پر شد. پر شد، خالی شد

خالی نشد.خط خورد. زن ها خط خوردند، مادر ها خط خوردند

دخترها زن شدند، زن ها مادر شدند و خط خوردند

و بابا چون حق دارد، آب می دهد. نان می دهد.

مامان، زوجه

مامان، ضعیفه

مامان، عفیفه

مامان غذا پخت، بابا غذا خورد. مامان لباس را اتو کرد، بابا لباس را پوشید و رفت بیرون ...مامان ظرف شست، بابا روزنامه خواند.

بابا روزنامه خواند و اخبار دنیا را فهمید ولی نفهمید مامان غم دارد

بابا اخم کرد. بابا فحش داد.آخر بابا ناموس دارد .پشت سر ناموسش حرف بود.

مامان، کار

مامان، پی کار

مامان، تکرار. مامان، بیدار. مامان، دار، سنگ مامان،شهلا.مامان، دلارام. مامان،افسانه،لیلا

بابا نان می دهد و فوتبال خیلی دوست دارد

بابا رونالدو را از مامان بیشتر دوست دارد

بابا می خوابد، مامان می خوابد. مامان می زاید. مامان با درد می زاید. مامان شیر می دهد، بزرگ می کند، حقیر می شود، پیر می شود

بابا زن گرفت. صیغه کرد بابا برای مامان طلا گرفت. مامان بغض کرد

مامان رفت. صیغه یعنی رفتم، رفتی، رفت ... مامان برگشت

کسی با بابا کار ندارد. بابا حق دارد. حتی اگر شب ها هم نیاید ولی مامان باید با آبرو باشد

آبرو، یعنی مامان ساکت باشد. من ساکت باشم. زن ساکت باشد و مرد آب بدهد، نان بدهد

بابا "پرسپولیس" را دوست دارد 

بابا "آنجلینا جولی" را دوست دارد

مامان، کار 

مامان، پی کار

مامان، سرشار کار 

مامان، زندان، بیمار، تب دار

بابا خانه دارد، ماشین دارد، ارث دارد، غرور دارد ، زور دارد

مامان روسری دارد ولی دیگر هیچ چیز ندارد. مامان فقط حق مهریه دارد، حق نفقه دارد، حق آزادی دارد. پس باید ساکت بماند حتی اگر مهریه ،نفقه و آزادی ندارد. 

بابا کله پاچه را از زن های زیر پل هم بیشتر دوست دارد

مامان خدا را دوست دارد ولی نمی دانم آیا خدا هم او را دوست دارد؟ پس چرا مامان تب دارد؟! بابا نمی بیند

نمی بیند که مامان غم دارد، درد دارد

باباهای اینجا هیچ وقت نمی بینند

بابا فقط آب می دهد، نان می دهد و می رود و ما هر روز، 

 بایدخدا را شکر کنیم...روزی هزار بار


ترس از جواب

اگه جوابای من می ترسوندت

بهتره بی خیال پرسیدن

سوالای ترسناک بشی.


::کونتین تارانتینو

قصه های عامه پسند

آزادی

آزادی، حق گفتن آن چیزی است که مردم نمی‌خواهند بشنوند.


::جرج اورول (منسوب)


باران

بعضی آدمها باران را احساس میکنند ،بقیه فقط خیس میشوند.

::باب دیلن

رخ زیبای تو

نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل

خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند.

اعتقاد

شما نمی توانید با کسی که ایمان دارد با کشتن تان به بهشت می رود, منطقی بحث کنید.


::ولتر

دریافتم

دریافتم که یک انسان فقط هنگامی حق دارد به انسانی دیگر از بالا بنگرد که او را یاری دهد تا روی پای خود بایستد.


::گابریل گارسیا مارکز