نویسنده : سعید مرشد
تاریخ : شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱

 

بسمه تعالی

دانلود استیکرهای شعر فارسی برای برنامه پیامرسان تلگرام:

استیکر شعر

 


 

عضویت در کانال تلگرام اشعار فاضل نظری از طریق لینک زیر:

کانال اشعار فاضل نظری

عضویت در کانال تلگرام دردانه برای دریافت گلچین اشعار و ابیات ناب پارسی از طریق لینک زیر:

کانال اشعار دردانه

با عضویت در این کانال، منتظر دریافت اشعار، تصاویر، و نواهای زیبا و دلنشین باشید.

برای عضویت در این کانال "باید" آخرین نسخه ی تلگرام را نصب داشته باشید 

نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰

فرقی نمی‌کند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست

آیینه‌وار خیره به تنهایی توام
آری! سکوت ساده‌ترین راه گفت‌و‌گوست

این درس را ز عشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جست‌وجوست

هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایه شکسته‌دلان چیست؟ آرزوست

بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست

#فاضل_نظری 
#اکنون 

نویسنده : سعید مرشد
تاریخ : پنجشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۹

دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد

بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد

من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم سرش را به باد داد

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد

#فاضل_نظری

از کتاب اکنون

برچسب‌ها: شعر معاصر
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : دوشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۸
بیتی از کتاب اکنون:

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت

عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت

.

.

.

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل

این بار اگر اصرار کنی، وای به حالت

 

 
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : پنجشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۷
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن

نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

#منتشرنشده

نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : شنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۷
من و جامِ می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله! در تاخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی؛ ملالی نیست!
تو هم محتاج خواهی شد...جهان دارِ مکافات است

#منتشر_نشده

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : جمعه هشتم تیر ۱۳۹۷

با اینکه خلق بر سر دل می نهند پا
شرمندگی نمی کشد این فرش نخ نما


بهلول وار فارغ از اندوه روزگار
خندیده ایم! ما به جهان یا جهان به ما


کاری به کار عقل ندارم به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا


گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟


فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه سنگ ریزه ها

 
نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : پنجشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۷
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...

ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...
 

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۷
گريه هاي امپراتور.             چاپ 53.           نشر. سوره مهر

اقليت.                             چاپ 43.            نشر سوره مهر

آن ها.                             چاپ 44.            نشر سوره مهر

ضد.                               چاپ 34.            نشر سوره مهر

كتاب.                             چاپ24.             نشر سوره مهر

گزينه شعر فاضل نظري.     چاپ 15        نشر      مرواريد.

  همزمان با چاپ نسخه ٥٠٠ هزارم از كتاب هاي استاد    

                          💐💐💐💐💐.                         

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : جمعه پنجم آبان ۱۳۹۶
 

 

.

بهلول وار، فارغ از اندوه روزگار

خنديده ايم! ما به جهان يا جهان به ما؟!

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۶
 

این رقص موج زلف خروشندهء‌ تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست

ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز
اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست

در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء‌ تو نیست

شب‌های مه گرفته‌ مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشنده‌ء تو نیست

گمراهی مرا به حساب تو می‌ نهند
این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست

ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت
جز حسرت گذشته در آینده‌ء تو نیست
.
#فاضل_نظری | #کتاب | #اغراق

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : دوشنبه یکم آبان ۱۳۹۶
نخ به پاي بابادك هاي كم طاقت مبند

زندگي را هر چه آسانتر بگيري بهتر است

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : چهارشنبه دوازدهم مهر ۱۳۹۶
مرگ در قاموس ما از بی‌وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه‌ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به‌دست آوردن از کشورگشایی بهتر است
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش‌اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می‌گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من
آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است ...

فاضل نظري

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : شنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۵
اي بی وفای سنگدل قدرناشناس!
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس

با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس

آیینه ای به دست تو دادم که بنگری
خود را در این جهان پر از حیرت و هراس

پنداشتی مجسمه سنگ و یخ یکی ست؟
کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس

دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!
روزی به امر کردن و روزی به التماس

مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار
چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس

برچسب‌ها: کتاب, سنگدل, فاضل نظری
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : سه شنبه نهم شهریور ۱۳۹۵
 

 

با هم غزلی از این کتاب را میخوانیم:

از باغ مي برند چراغاني ات کنند

 

تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند

 

پوشانده اند صبح تو را ” ابرهاي تار“

 

تنها به اين بهانه که باراني ات کنند

  

يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند

 

اين بار مي برند که زنداني ات کنند

 

اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي

 

شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند

 

يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست

 

از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند

 

آب طلب نکرده هميشه مراد نيست

 

گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند

فاضل نظری

 

 
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۵

گر عقل پشت حرف دل اما نمی‌ گذاشت

تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست

 می شد گذشت وسوسه اما نمی گذاشت

این‌قدر اگر معطل پرسش نمی شدم

شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

دنیا مرا فروخت ولی كاش دست كم

چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی

هرگز به این جزیره كسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود

ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت

ای دل بگو به عقل كه دشمن هم این‌چنین

در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت

ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع

ای كاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت

موضوعات مرتبط: گزینه اشعار
برچسب‌ها: کتاب کتاب, کتاب فاضل
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : شنبه پنجم تیر ۱۳۹۵
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ي عالم هزار زیر و بم است

زيان اگر همه ي سود آدم از هستي ست
جدال خلق چرا بر سر زياد و كم است

اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک میکند ستم است

خبر نداشتن از حال من بهانه ي توست
بهانه ي همه ظالمان شبیه هم است

کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ي ما هنوز یک قدم است

فاضل نظری

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵

فرقی نمی کند  چه برایم نوشته دوست

دشنام داده است، ولی "دستخط" اوست

فاضل نظری

 
نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵

 

اولین غزل از کتاب 

                   فاضل نظری                      


 

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!
که آنچه در سر من نیست ، ترس رسوایی ست!

چه غم که خلق به حُسن تو عیب میگیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست!

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب!
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست...!

شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست!

کنون اگرچه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : جمعه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۵
جدید ترین کتاب فاضل نظری به عنوان پرفروش ترین کتاب نمایشگاه امسال یک رکورد جدید زد.

هر 20 ثانیه یک کتاب!

 

تبریک به همه علاقه مندان به شعر

 

و همه اهالی سرزمین کتاب

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۵
آخرین سروده های فاضل نظری   با عنوان "کتاب" روز 12 اردیبهشت ساعت 17 در موزه امام علی (جردن، خیابان اسفندیار= روبروی بزرگراه نیایش) رونمایی می شود. این کتاب در انتشارات سوره مهر قابل تهیه خواهد بود.

موضوعات مرتبط: اخبار
نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : سه شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵

شايد اگر تو نيز به دريا نمی زدی

هرگز به اين جزيره کسی پا نمی گذاشت

 

کتاب جديد استاد فاضل نظری با نام " کتاب" در غرفه سوره مهر نمايشگاه کتاب سال95 ...

 

نویسنده : محمد اکبری
تاریخ : پنجشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۵
 از کتاب «کتاب» (در دست انتشار)


 

هرچه آيينه به توصيف تو جان كند نشد 
آه، تصوير تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پريشانى گيسوى تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنياي مرا سوزاندند 
تا فراموش شود ياد تو هرچند نشد

من دهان باز نكردم كه نرنجي از من
مثل زخمى كه لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلكه چون برده مرا هم بفروشند نشد

نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴

باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست

درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست

 

کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است

در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست

 

شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است

شیر اگر همسفره ی کفتار باشد، شیر نیست

 

اولین شرط معلم بودن عاشق بودن است

شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست

 

در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است

توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست

 

همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام

عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست

 

باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش

خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست

 

+   و عباد الرحمن الّذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ( ۶۳  فرقان )

 

 

نویسنده :
تاریخ : دوشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۴
چاپ چهلم گتاب گریه های امپراتور منتشر شد. با این انتشار شمارگان این کتاب تا کنون به 100،000 نسخه رسید. این خبری خوش برای شعر ایران عزیز است. انتشار صدهزارمین نسخه کتاب

نویسنده :
تاریخ : یکشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

 

من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم

که هر چه زهر به خود می دهم، نمی میرم

 

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع

به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

 

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم

مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

 

درخت سوخته ای در کنار رودم من

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

 

نویسنده :
تاریخ : چهارشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۴
 

عاشقی کافیست بعد از این، پریشانی بس است
غصّه ی این قصّه ی پردردِ پنهانی بس است

«دل» شهیدِ راه عشقِ کافری دلسنگ شد
بر سر این جسم بی جان، تعزیه خوانی بس است

با خدا بودن، خودش یعنی خدا بودن، عزیز
قصد کوه قاف کن، امیال انسانی بس است

نقل «فاضل» میکنم، دلسرد از این بیهودگی؛
«هفتصد سال است می بارد، فراوانی بس است»

«مرگ» رخداد عجیبی نیست، پایان غم است
شوقِ دنیایی چنین بیهوده و فانی بس است

جنگ کن با سرنوشتت، مرگ را تسخیر کن
ترس از چیزی که ناچار است و می دانی بس است...


آریا صلاحی /

(با تشکر از فرستنده این غزل: خانم مهتا)

نویسنده :
تاریخ : شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۴
 

چهره های برگزیده  به شرح زیر معرفی شدند:
 
۱- مرتضی سرهنگی، از بنیانگذاران ادبیات پایداری ایران و ایجاد كننده یك حركت عظیم، الهام بخش و برانگیزاننده انقلاب اسلامی در زمینه مقاومت و انقلاب اسلامی، ادبیاتی كه به تعبیر مقام معظم رهبری كشور را از ادبیات وارداتی بی نیاز كرد به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی معرفی شد و نشان هنر انقلاب اسلامی را دریافت كرد.
 
۲- مسعود نجابتی، گرافیست، به خاطر بیشترین تأثیر در خلق آثار گرافیكی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در سال ۹۳ و ایجاد حركت جمعی هنری در دفاع از پیامبر اسلام با ایجاد كمپین «رحما بینهم» و «شاق محمد» در فضای مجازی، نشان هنر انقلاب اسلامی را دریافت كرد.
 
۳- فاضل نظری، شاعر، از رویش های قابل افتخار در ادبیات انقلاب اسلامی كه در سال های اخیر آثارش مورد استقبال گسترده مخاطبان و خواص قرار گرفته و به خصوص این كه كتاب «ضد» این هنرمند در سال ۹۳ ده بار تجدید چاپ شده بود. فاضل نظری در این مراسم نشان هنر انقلاب اسلامی را دریافت كرد.
 
۴- ابراهیم حاتمی كیا، فیلمساز، به دلیل دارا بودن جایگاه ممتاز در عرصه سینمایی دفاع مقدس و به خاطر  فیلم تحسین شده «چ»، شایسته دریافت نشان هنر انقلاب اسلامی  شد.
 
۵- نرگس آبیار، نویسنده و فیلمساز، كه خالق بیش از ۳۰ كتاب داستانی عمدتا مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بوده و به خاطر فیلم «شیار ۱۴۳» در سال ۹۳ كه با اقبال عمومی نیز مواجه شد نشان هنر انقلاب اسلامی  را دریافت كرد.

 

 

نویسنده :
تاریخ : جمعه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۴
بيتي از شعر جديد استاد برأى روز مادر كه در صفحه اينستاگرام خود منتشر كردند(fazelnazarii) 

 

باز با گريه به آغوش تو برمي گردم

چون غريبي كه خودش را برساند به وطن

 
نویسنده : ه.خزایی
تاریخ : پنجشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۴
در سال سـوم نظری...عاشـــــقت شدم 

- نه ماه محض دربه دری- عاشقت شدم  

مثل خودم عجیب غریب است عشق من 

-چون قبل اینکه دل ببری عاشـقت شدم-   

 دارم به بار عشــق شـما فکــر می کنم 

که من چطور یک نفری عاشــقت شـدم    

نه از طریق نامـــــه و دیـــــوار وپنجــــــره... 

به شیوه ی جدید تری عاشـــــقت شدم 

بـی آنـکه با برادرتـان هـم دهــــن شـوم

بی هیچ ترس ودردسری- عاشقت شدم  

از شهررد شدی ومن ای سیب سرخ خیس

با شــــعر (فاضل نظری) عاشـقت شـــدم  

 

 امیرضا پدرام یار

 

:)

 

 
 
« گفت: درنگ کنید که من آتشی دیده ام.
ای بسا خبری بیاورم از آن. »
رفت. و « پیامبر » بازگشت .