بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::
بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::

نوروز پیروز 1392

زندگی، حکمت اوست.

چند برگ را تو ورق خواهی زد

مابقی را قسمت، قسمتت شادی باد.


 نوروز 1392 پیروز 

و بهاران را باور کن ...

بازکن پنجره ها را، که نسیم
                 روز میلاد اقاقی ها را
          جشن میگیرد

و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ
        شمع روشن کرده است
        همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است

           و درخت گیلاس
           هدیه جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده ست
 باز کن پنجره ها را ای دوست

      هیچ یادت هست
که زمین از عطش وحشی سوخت

                        حالیا معجزه باران را باور کن
                       و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
        و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ

         با همین دست تهی
                       روز میلاد اقاقی ها را
                                جشن میگیرد
                              خاک جان میگیرد

تو چرا سنگ شدی
تو چرا این همه دلتنگ شدی
                                        باز کن پنجره ها را
                                        و بهاران را
                                                                          باور کن...

فرمول موفقیت و شکست

نمی توانم فرمول موفقیت را برای شما بیان کنم.

اما اگر فرمول شکست را بخواهید،

آنست که بکوشید همه را راضی نگه دارید.

گذشته هایت را ببخش

گذشته هایت را ببخش، زیرا آنان همچون کفشهای کودکی ات نه تنها برایت کوچکند، بلکه تو را از گام برداشتن های بلند باز می دارند.

آرزوهاااااا

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند
به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگی آرزو کرد
دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا...
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...
۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوهایش نشست
آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا .......
پیر شد
و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوهایش را شمردند
حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
همشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر هم باشید
که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها
همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!

 


::شل سیلوراستاین


گاه آنچه امروز داریم و از آن لذت نمی بریم آرزوهای دیروزمان هستند!
 

ثروت تو

اگر میخواهی بدانی ثروتت چقدر است، پولهایت را نشمار!

قطره اشکی بروی گونه ات بریز، تعداد دوستانی که آنرا پاک می کنند ثروت توست.

قطار شهربازی

در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی میمونن

از بودن با اونا لذت میبری

ولی باهاشون به جایی نمی رسی

هر چه اوج بگیری کوچکتر می شوی

در نگاه کسی که درکی از پرواز ندارد
هر چه اوج بگیری کوچکتر می شوی

یک ها

گاهی با یک قطره ،لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام قلبی آسوده و ارام می گردد
گاهی با یک کلمه ،یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری دلی می شکند و....
                  مراقب بعضی یک ها باشیم که در عین ناچیزی، همه چیزند

اون تغییری باش...

همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی.


::مایکل اسکوفیلد