بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::
بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::

زلال که باشی

دنیای قشنگی نیست!

انسان ها مثل رود جاریند...

زلال که باشی سنگ هایت را می بینند، برمی دارند و نشانه می روند، 

                                                                                         درست به سمت خودت

فاصله

هوای فاصله سرد است،

من از کلاف دلم

برایت خیال گرم می بافم.

کاخ و کلبه

ای کاخ ! از چیست چنین بخود می نازی ؟
از درخشندگی اربابت بخود مغروری ؟
او خود را با الماسها پوشانیده است
تا برهنگی قلبش را مخفی دارد .
منگوله ها و روبانه را از او برکن
که نوکرانش بدو آویخته اند
و آنوقت چنان حقارتی عیان خواهد شد
که دیگر شکل یک مخلوق خدا را هم نخواهد داشت .

 
و
این گنجها ، که آن هیچ را همه چیز می سازند
از کجا سرقت شده اند .
آنجا که لاشخوار پرنده ای را می گیرد
وجگرش را می شکافد وخونش را می مکد
ودر آن هنگام که لاشخوار ضیافت بپا می کند
در آشیانه کوچک میان بیشه
بچه های پرنده زاری میکنند
                       ومادرشان را می جویند که هرگز باز نخواهد گشت .


ای کاخ مغرور ! بهمه کس بنما
وسعت گنجینه های سرقت شده ات را !
بدرخش هنوز ! اما دیری نخواهد پائید
                         زیرا روزگار تو بسر خواهد رسیده است.
وامیدم این است که بزودی ببینم
حصارهای ویران شده ات
بهنگام سقوط ، درهم می شکنند
استخوانهای ساکنان فرومایه ات را .

 
و تو ای ، ای کلبه حقیر !
که در پای این کاخ بلند خود را پنهان می کنی .
چرا خود را در زیر شاخه ها مخفی می سازی ؟
آیا می خواهی که حقارت خود را پنهان داری ؟
باز شو برویم ، ای کلبه تاریک !
من ظاهر آراسته نمی خواهم . من دل زیبا دوست دارم ...
و دلهای روشن
در کلبه های تاریک پیدا می شوند .

این آستانه که از آن می گذرم مقدس است .
آستانه کلبه های فقر مقدس است .

در اینجاست که بزرگان زاییده می شوند
وبه اینجاست که آسمان نجاتبخشان را می سپارد .
از کلبه هاست که بیرون جسته اند
تمام آنان که خود را در راه انسان فدا کرده اند .
مردم از کاخ نشینان
جز نفرت وفقر نصیبی نمی برند .
ای بینوایان خوش قلب ! باک مدارید
برای شما روزهای بهتر فرا خواهد رسید
اگر گذشته و حال از آن شما نیست
آینده بی پایان از آن شماست .
در زیر این سقف کوتاه زانو می زنم
در برابر این کانونهای تنگ ومقدس .
و شما هم ستایش خود را با من همراه سازید

ای مردم فقیر که شما را می ستایم !
 
::شاندور پتوفی

شاعر مجارستان

دفتر شعر1- 22آذر 1378

سخن عشق تو

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر نهانم

:: سعدی

چه اشتباه بزرگیست!

چه اشتباه بزرگیست!


تلخ کردن زندگی خود برای کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری می کند.

عاشقتم

"عاااااشقتم"

یک کلمه است، با دنیایی مسئولیت.

گفتنش هنر نیست،

مسئولیت پذیری اش هنر است!

دل تنگم

دل تنگم آن چنان که: اگر ببینمت به کام،

خواهم که جاودانه بنالم به دامن ات

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین - که هیچ وفا نیست با من ات -


:: فریدون مشیری



نکته: رها مکن

هرگز گنجشکی را که در دست داری به امید گرفتن کبوتری که در هوا است، رها مکن

زیرنویس


یه سری از آدما زیرنویس میخوان اصلا نمیشه فهمیــدشون...

حافظ کنار عکس تو

حافظ کنار عکس تو، من باز نیت میکنم

انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

هر چند اندک باشد آنرا با تو قسمت میکنم

نه مهربان من بدان، بی لطف چشم عاشقت

هر جای دنیا که روم، احساس غربت میکنم