:: شکسپیر می گه ...
من همیشه خوش حالم، می دانید چرا ؟
برای این که از هیچ کس برای چیزی انتظاری ندارم
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زنده گی کوتاه است ...
پس به زنده گی ات
عشق بورز ...
...خوش حال باش ... و لبخند بزن ... فقط برای خودت زنده گی کن و ...
قبل از این که صحبت کنی ،گوش کن
قبل از این که بنویسی، فکر کن
قبل از این که خرج کنی ،درآمد داشته باش
قبل از این که دعا کنی ، ببخش
قبل از این که صدمه بزنی ، احساس کن
قبل از تنفر ، عشق بورز
زنده گی این است ... احساسش کن، زنده گی کن و لذت ببر
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند...
اما هیچ کس فکر نکرد که شاید...
یک گل کاشته باشم...!
::ارنستو چه گوارا
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش. زیبا و زشتش پای توست، تقدیر را باور نکن.
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی، از نو دوباره رسم کن، تصویر را باور نکن.
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید، پرواز کن تا آرزو، زنجیر را باور نکن.
خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیستگشتنت زمان را هدر می دهد
خدا در عطر خوش نان استچیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد
زندگی یافتن یک قالیست،
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی،
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب بببین!!!
نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند
کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت
کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت
کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی
داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
ماضی خیلی بعید !
و دلم برای یک حال ،
یک حال ساده ...
چقدرتنگ شده است ...