شربتی از لب لعلش نچشیدیم و
برفت ...
ما اختیار خود را تسلیم عشقکردیم
که تواند مرا دوست دارد
وندر آن بهره خود نجوید؟؟
هرکس از بهر خود در تکاپوست
کس نچیند گلی که نبوید
عشق بی خط و حاصل، خیالی است.
تو بی مضایقه خوبی که با منی، ای دوست!
در طریق عشق بازی، امن و آسایش خطاست.
از ابتدا تو بودی، در انتها تو ماندی....
وقتی که دوست داشتنت زیباست!
هیچ چیز آنقدرها عجیب نیست
که پیش نیاید
هر چه هستم، همانم که بودم
هر چه بودم، همینم که هستم.