روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
جان و دل باخته دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله سلسله مویی بودیم
در دفتر کهنه ی شعرم
به دنبال بهار گشتم
او را یافتم
در دستان دخترکی عاشق
که آب را سبوی سفالین
به سرزمین عشق میبرد
و بهار
عاشق دخترک شده بود.
::نسرین خواجه
دفتر شعر1- 22آذر 1378
::نغمه مستشار نظامی
دفترشعر3-28خرداد1389