حافظ کنار عکس تو، من باز نیت میکنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آنرا با تو قسمت میکنم
نه مهربان من بدان، بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم، احساس غربت میکنم
تو کیستی که من اینگونه بی تو بیتابم؟
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته روی گردابم!
گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها،
ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند...
دوست دارم آن لبخندهای بیگاه و آن بعضی ها را...
ساده که میشوی ؛ همه چیز خوب میشود؛
خودت،
غمت ،
مشکلت،
غصه ات،
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی درک کردنت هم ساده تر است
آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
شهرک غرب و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند و چرا تو انجا نیستی تا بتوانی بیشتر پز بدهی!
رستوران چینی ها و...
گرانترین غذایشان چیست تا....!
ساده که باشی
در جیبت شکلاتی پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری و با آدمها دوستی
و از ته دل شادی و از لحظاتت لذت میبری
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره ای مینوشی
آدم برفی که درست میکنی کیف میکنی
و گاهی شال گردنت را هم به او میبخشی
ساده که باشی
همین که بدانی نیاز زندگی ساده ات چیست
کفایت میکند و برای لذت بردن و احساس خوب داشتن
آبگوشت و کو کو و...هم برایت خوشمزه است و خوشایند
چه خوب است که ساده باشیم
آدمهای ساده را دوست دارم
آخر بدون نمایش و تظاهر به چیزی که نیستند................... بوی ناب آدمی را میدهند