بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::
بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

بهترین دست نوشته ها، شعر و نثرها

::بیمار خنده های توام بیشتر بخند::

هر از چندگاهی خانه نباش

صدایت
در پیغامگیر تلفن مهربان تر است
تمام دلتنگی ام را
مو به مو گوش می دهد

هر از چندگاهی خانه نباش
تا سیر درد دل کنیم!

:: بهرنگ قاسمی

هیچ

وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست!

:: فروغ فرخزاد
هیچ

واژه

-ازدواج کردی؟

- نه

- همجنس بازی؟

- نه

- پس یعنی دوست پسر داری؟

- یه چیزی بیشتر از این حرفا.

- شریک زندگی داری؟

- یه چیزی کمتر از این حرفا! نمی دونم، چهل هزار سال از پیدایش زبان به دست انسان میگذره ولی هنوز هیچ واژه ای برای توضیح رابطه ای که من دارم به وجود نیومده!



:: رومن پولانسکی

حساب عمر

روزی که دلی را به نگاهی بنوازند

از عمر همان روز حساب است و دگر هیچ

آرزو

بزرگترین آرزوی من

در زندگی این است که

کوچکترین آرزوی تو باشم...

ﺗﻮ، ﺭﻧﮓ ﻣﯽﺩﻫﯽ

ﺗﻮ،
ﺭﻧﮓ ﻣﯽﺩﻫﯽ
ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﭘﻮﺷﯽ
ﺑﻮ ﻣﯽﺩﻫﯽ
ﺑﻪ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﺯﻧﯽ
ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﺩﻫﯽ
ﺑﻪ ﮐﻠﻤﻪﻫﺎﯼ ﺑﯽﺭﺑﻄﯽ ﻛﻪ،
ﺷﻌـﺮﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﯽﺷـﻮﻧﺪ ...

:: ﺳﺎﺭﻩ ﺩﺳﺘﺎﺭﺍﻥ 

آفتابی می شناسم ....

آفتابی می شناسم از آفتاب این جهان تابانتر

از میان پنجره به همسایه ام سلام کرده ام

گفت: "به به! چه آفتابی"

سفر نکرده ای چون او باید این سایه را آفتاب بنامد

آفتاب باید

            از عشق بجوشد.

آهسته آهسته

آهسته ببوس

آهسته لمس کن

آهسته نفس بکش

آهسته عطر کن

آهسته زندگی کن

...

آهسته عاشقی کن

آهسته آهسته لذت را بچش


آن چیزی که تندبیاید تند هم میرود.


من

و من، حاصل

عشق و اجبار بودم ...



ای آخرین رنج

ای آخرین رنج!
من خفته‌ام بر سینه‌ی خاک،
برباد شد آن خاطر از رنج خرسند، 
اکنون تو تنها مانده‌ای، ای آخرین رنج!
برخیز، برخیز، 
از من بپرهیز، 
برخیز، از این گور و وحشت‌زا حذر کن.
گر دست تو کوتاه شد از دامن من؛ 
بر روی بال آرزوهایم سفرکن.
با روح بیمارم بیامیز، 
با عشق ناکامم بپیوند!

:: فریدون مشیری